چرا در جامعه اهل سنت با وجود تعدد زوجات، طلاق کمتر از جامعه شیعی است؟چرا زنان شیعه با وجود نقص و نازایی و ...هرگز حاضر به ازدواج مجدد شوهر خود نمیباشند اما در جامعه سنی اینگونه مسائل پذیرفته شده است.
وقتی میگوییم: «جامعهی اهل سنّت» یا «جامعهی اهل تشیع»، باید دقت کنیم که آیا تمام رفتارها و فرهنگ زندگی آنان، چون نام شیعه یا سنی را حمل میکنند، طبق مذهبشان هست یا خیر؟
بدیهی است اگر یک رفتار فردی یا اجتماعی آنان به مذهبشان برگردد، یعنی ریشه در باورهای مذهبی داشته باشد، میتوانیم آن را به مذهبشان مربوط کنیم، اما در جوامع شیعی یا سنّی، رفتارهای بسیاری وجود دارد که ربطی به مذهبشان ندارد؛ بلکه گاه آبا و اجدای است، گاه قبیلهای است، گاهی محیطی است و ... .
الف – به طور قطع نه ما چون نام تشیع را حمل میکنیم، مسلمانان و شیعیان آگاه به تمامی آموزههای اسلامی و عامل به آنها هستیم، و نه آنان چون اهل سنّت هستند، دیگر هر کاری کنند، عین آموزهی مذهبی آنان است.
ب – امروز کسی نمیتواند فرهنگ و رفتار شیعیان ایران را با شیعیان لبنان یا اردن هاشمی یا بخشی از یمن کاملاً منطق نماید، چنان چه حتی فرهنگ و رفتارهای شیعیان قم، مشهد و اصفهان نیز با هم و با فرهنگ و رفتارهای شیعیان ساری و رشت و آذربایجان منطبق با هم نیست. هم چنین کسی نمیتواند فرهنگ و رفتارهای اهل سنت ایران را با اهل سنت در عربستان سعودی، یا افغانستان و پاکستان منطق کند، چنان چه فرهنگ و رفتار اهل سنّت سیستان و بلوچستان با اهل سنّت کردستان و کرمانشاه نیز بسیار متفاوت است.
پس اگر طلاق در میان اهل سنّت سیسات و بلوچستان کمتر است، دلیل نمیشود که در میان اهل سنت ترکیه نیز چنین باشد، که بتوانیم نتیجه بگیریم طلاق در جوامع اهل سنت کمتر است یا ازدواج مجدد بیشتر است.
ج – امروزه گاه مشاهده میشود که چه در جوامع اهل سنّت و چه اهل تشیع، فرهنگها و رفتارهای التقاطی و تقلیدی از جوامع غیر مسلمان بیشتر حاکم است، تا فرهنگ اسلام و فرهنگ مذاهب.
به عنوان مثال در همین ایران خودمان، تا 50 سال پیش میگفتند: دختر با لباس سفید عروس وارد خانه شوهر میشود و با کفن از آن خارج میشود و طلاق بسیار به ندرت اتفاق میافتاد. اما امروز چه؟ سر این که تو چرا به مادر من دیر سلام دادی و یا یا والن تاین هدیه نخریدی نیز ممکن است جدا شوند.
پس سرعت رنگ باختن مذمومیت «طلاق» در جوامع متفاوت نیز به خاطر تفاوت بافت فرهنگی، ساختار قومی یا حتی شرایط محیطی نیز بسیار متفاوت است. چنان چه زن مطلقه شیعه یا سنّی در تهران یک جور نگاه میشود و پس از جدایی میتواند از نوعی زندگی مستقل خاصی برخوردار باشد، اما در سنندج، زاهدان یا گنبد این چنین نیست، پس همین خود میتواند یکی از عوامل راحت کردن یا سخت کردن طلاق باشد و ربطی به مذهب ندارد.
چنان چه اگر آمار ازدواج طلاق تهران که اکثریت با تشیع است، با آمار ازدواج و طلاق استانبول که اکثریت با اهل سنت است، قیاس شود، شاید تفاوت چندانی نداشته باشند.
ج – مسئله ازدواج مجدد، به هر دلیلی نیز همینطور است. مثلاً در اعراب برای اهل تشیع و تسنن ازدواج مجدد، خیلی طبیعی است، البته شدت و ضعف مرتبه دارد و به هیچ وجه نمیشود این رفتار را میان اهل تسنن عرب در مصر با اهل تسنن عرب در فلسطین مقایسه نمود.
البته ازدواج مجدد در میان اهل تسنن بیشتر رایج بوده و هست و الزامی ندارد که دلیل آن حتماً مذهبی باشد.
اگر یک سنی در شهر ازمیر در ترکیه ازدواج مجدد کند، درست مثل ازدواج مجدد در تهران است و غوغایی به پا میشود – اما اگر یک سنی یا شیعه الاذیق ترکیه یا در تونس یا کویت دو همسر داشته باشد، این طور نیست. همین طور شما مشاهده میکنید که یک سنی در منطقه «دیاربکر – کردستان» ترکیه، ازدواج میکند و دختر جوان را دو سال نزد خانوادهی خودش رها کرده و برای کار به آلمان میرود و هیچ اتفاقی نمیافتد – اما اگر یک سنّی در ژوهانسبوگ - افریقای جنوبی یا همان شهر استبانبول ترکیه این کار را بکند، کار حتماً به اختلاف و طلاق کشیده میشود.
د – به زندگی روستاییان [اعم از شیعه و سنّی] که هنوز بر اساس فرهنگ و آداب خود زندگی میکنند نگاه کنید. اغلب کارهای سنگین زندگی با زنان است، حتی در برخی از عشایر، وقتی زن وضع حمل میکند، فرزندش را به پشت میبندد و بدون اندک استراحتی به دنبال زراعت و چوپانی روزمرهاش میرود و مرد در خانه یا چادر خود مینشیند و چپق میکشد و دیگران برای او کاچی و آش میبرند تا تقویت شود. خُب این کجایش اسلامی است که بخواهد به مذاهب نیز مربوط باشد؟ اما هیچ اتفاقی هم نمیافتد. ولی در تهران یا استانبول، ممکن است یک خانم به خاطر این که مراسم جشن نامزدی، یا عقد، یا سالگرد تولد یا سالروز ازدواجش آن طور که میخواسته برگزار نشده، طلاق بگیرد. چنان چه در یک جامعه یا میان اقوامی طلاق نکوهیده است، در برخی جوامع حتی مد و سبب شخصیت کاذب و تفاخر هم میشود.
پس، همه فرهنگها و رفتارهای به دین و مذهب بر نمیگردد و اتفاقاً بسیاری از ناهنجاریها به خاطر فاصله گرفتن از آموزههای دینی و مذهبی [چه در تشیع و چه در تسنن] پیش میآید.
